یکی از ماجراهای اسرار آمیز قرآن حکیم داستان ذی القرنین است.

پیامبری ک ذو قرن بود؛ صاحب دو نیمه. صاحب دو دوره؛ دو عصر؛ صاحب دو عالم.

و حضرت وصیّ مولا امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ی البیان فرمود: أنا ذوالقرنین » ذوالقرنین منم.

.

.

حضرت ذی القرنین سه سفر داشت؛ سه سیر:

{ حتی إذا بلغ معرب الشّمس }؛ وقتی ب غروبگاه شمس رسید.

{ حتّی إذا بلغ مطلع الشّمس }؛ وقتی ب طلوعگاه شمس رسید.

{ حتّی إذا بلغ بین السّدّین }؛ وقتی بین دو سد رسید.

فعلا قصد نداریم ب اینها بپردازیم.

.

.

نکته ای ک امروز ک یوم الجمع و یوم الجمعه است می خواهم بدان اشاره کنم اینست ک:

حضرت ذی القرنین در سفر سوم ک بین دو سد رسید: 

{ حتّی إذا بلغ بین السّدّین }

قومی را یافت ک زبان نفهم بودند. ب تعبیر قرآن تفقه قولی » نداشتند.

فقه قولی نداشتند.

{ وَجَدَ مِن دونِهِما قوماً لا یکادون یفقهون قولاً }

درگیر یأجوج و مأجوج بودند و از حضرت ذی القرنین علیه السلام کمک خواستند .

{ قالوا یا ذالقرنین إنّ یأجوج و مأجوج مفسدون فی الأرض فهل نجعل لک خرجاً علی أن تجعل بیننا و بینهم سدّاً }

ب ذی القرنین گفتند همانا یأجوج و مأجوج مفسدان در زمین اند؛ آیا می شود هزینه کنیم تا بین ما و آنها سدّ و مانع مستحکمی ایجاد نمایی؟

{ قال ما مکّنّی فیه ربّی خیرٌ فأعینونی بقوَّةٍ أجعَل بینکم و بینهم ردماً }

ذی القرنین فرمود: آنچه پروردگار من بدان مرا مکنت داده؛ و آن امکاناتی ک خدای من در اختیار من نهاده، خیر است؛ پس مرا با قوّت و نیرو یاری دهید تا بین شما و آنها ( یأجوج و مأجوج ) سدّ محکمی قرار دهم.

ذی القرنین صحبت از مکنت می کند و خیر و اعانت و قوّت.

.

.

حضرت وصیّ مولا امیرالمؤمنین سلام الله علیه در نامه ی 45 نهج البلاغه ب یاران خویش فرمود:

وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ» 

مرا با ورع، اجتهاد و عفت و سداد اعانت نمایید.

.

.

ذی القرنین برای تسلط بر مفسدین فی الأرض، نیاز ب اعانت داشت. 

چرا حرف از نصرت نیامده؟

حتی سخن از استعانت نیست.

و مولا امیرالمومنین علیه السلام هم اعانت می طلبد آنهم با ورع ( زهد و پارسایی و تقوا ) و اجتهاد ( سعی و تلاش فراوان ) و عفت ( پاکدامنی ) و سداد ( فولادین بودن و محکم بودن )

.

.

جالب است آنجا ، در داستان ذی القرنین، بحث سد بود و سدّین؛ و اینجا در نامه ی حضرت امیر سلام الله علیه سخن از سداد است . یعنی مثل سد، محکم و نفوذ ناپذیر و استوار و بلند و مانع و سخت.

پس در راه دین و ولایت و ایمان، اعانت رهبر و ولیّ لازم است.

با اینکه ذی القرنین مکنت خیر داشت، ولی نیاز ب اعانت قوم خود داشت.

با اینکه حضرت علی علیه السلام مکنت ایمان و تقوا داشت ولی نیاز ب اعانت قوم خویش داشت. 

.

.

و اما حضرت صاحب الامر و امان روحی فداه چه؟

هم مکنت خیر دارد، هم امام است هم ولیّ و . ولی آیا بدون اعانت قوم خویش ک همین قوم آخرامان یعنی ما هستیم، می تواند بر یأجوج و مأجوج های زمان غلبه کند؟

این چه سدی است ک می بایست ساخته شود؟

نکته ی جالب در ماجرای ذی القرنین این است ک ابتدا فرمود:

{ إذا بلغ بین السّدّین }

بین دو سد رسید.

مگر سدی ساخته شده بود؟

چون بعد از آن است ک قوم او درخواست ایجاد سد می کنند.

درثانی

سخن از ساختن و عمران و آبادی نیست. می فرماید: 

{ فهل نجعل لک خرجاً علی أن تجعل بیننا و بینهم سدّاً }

.

.

در دعای حضرت امام عصر سلام الله علیه و روحی و ارواح العالمین فداه می خوانیم:

أللهم . أیّدهُ بجنودک الغالب و قَوِّهِ بقوَّتِک »

بارالها او را با آن جنود غلبه گر خویش یاری نما و تأیید کن و با نیرو و قوه ی خودت او را قوت و توان بخش.

و اما آیه ی 52 سوره ی هود :

{ و یا قوم استغفروا ربّکم ثمّ توبوا إلیه یرسل السّماء علیکم مدراراً و یزدکم قوّةً إلی قوّتکم و لا تتولّوا مجرمین }

ای قوم من

از پروردگار خویش طلب استغفار و بخشش کنید؛ بعد از آن ب اصل خویش برگردید؛ تا آسمان بر فراز شما ببارد و نیرو و توان بر توان شما افزوده گردد و با مجرمین دوستی و ولایت نداشته باشید.

*********************

مولای من

ای ربّ مقید من

مرا ببخش و بیامرز

و من ب سوی تو توبه و رجوع می کنم و بر می گردم.

مرا نیرو و قوتی عطا فرما : قوّ علی خدمتک جوارحی.

مرا نیرو و توانی ده تا تو را اطاعت کنم و اعانت نمایم.

بحق مادرت فاطمه علیهاسلام الله.

و مادرت نرجس خاتون علیها سلام الله.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها