با مراجعه ب کتب لغت و زیر و رو کردن واژه های بکار رفته در ارائه ی معنای کلمه ی نفخ » این نتیجه ب دست می آید:

ظرفی باید مناسب، حائز شرایط خاص، ک مهمترین ویژگی اش انعطاف پذیری و حجم پذیری و قابل مندی آن است، و بعد، دمیدن با قدرت و انرژی و عشق از سوی فاعلی ک فعل نفخ » یا دمیدن را هدفمند و دقیق و عالمانه و آگاهانه انجام می دهد، دمیدنی ک دَمِش » را از فاعل ب ظرف هدیه می کند و با این دمش » غوغایی برپا می شود و قیامتی.

نفخ در آیات کریمه ی قرآن

____________________

 نفخ از سوی حضرت عیسی علیه السلام:

{ أنّی أخلق لکم مِنَ الطّین کهیئَةِ الطّیرِ فأنفُخُ فیه فیُ طیراً بإذن الله }

همانا من ( حضرت عیسی علیه السلام ) از گِل برایتان خلق می کنم، همچون شکل و هیئت پرنده، سپس در آن نفخ می کنم و می دمم تا ب اذن الله، پرنده ای شود.

ظرافتهای این آیه:

نکته ی اول:

.

  • أنّی === من ِ عیسی. ک روح الله هستم، نفخ روح می کنم.
  • خلق === اندازه زدن، مقدر کردن. معمولاً خلق زمانی می آید ک یک مرحله ی ماقبلی دارد. نقطه ی مبدأ فعل نیست.

 

نکته ی دوم:

  • طین === گِل، ترکیب آب و خاک

 .

نکته ی سوم:

  • الطیر === با ال » هست و معرفه

.

نکته ی چهارم:

مطمئناً طین » و طیر » ک فقط در لام الفعل مختلفند، بی دلیل و تصادفی در این آیه در کنار هم چیده نشده اند. حالا چه سرّی دارد؟ الله اعلم

نکته ی پنجم:

  • فأنفخ فیه === می دمم در آن. هاء ضمیر » ب کدام اسم بر می گردد؟ در چه چیزی می دمد؟

به طین » یا ب آن هیئت طیر »

چرا نفرمود: برایتان طیری خلق می کنم و در آن می دمم؟

فرمود: اولا خلق می کنم، بعد، معلوم می کند از چه چیزی این خلق صورت می پذیرد؛ سپس نوع خلق را توضیح می دهد ک در هیئت طیر است.

نتیجه:

اولاً: یک تثلیث است: دمنده ( فاعل، آنهم نه فاعل حقیقی، عیسی ب اذن الله می دمد )، دمش ( فعل )، دم گیرنده ( طین )

ثانیاً: اول ظرفی باید باشد مناسب. در اینجا طین » ظرف مناسب است ک ابتدا خلق می گردد، یعنی اندازه ها، ویژگیها، و قابلیتها رقم می خورد؛ سپس قدرت و نیرو و اراده و عشق و هدف فاعل، و بعد، ثمره ی دم، ثمره و نتیجه ی نفخ.

نافخ: حضرت عیسی علیه السلام

منفوخ: بیان نشده.

ظرف نفخ: الطین

ثمره ی نفخ: طیر

 نفخ از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی:

_____________________________

{ و إذ قال ربُّک للملائکَةِ إنّی خالقٌ بشراً من صلصالٍ مِن حمَإٍ مسنونٍ }

{ فإذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَختُ فیه مِن روحی فقَعوُا له ساجدین }

آنگاه ک پرورنده ی تو ب ملائکه فرمود: همانا منم خلق کننده ی بشری ک از گل خشکیده است و آبی بدبو و آفت زده.

پس هرگاه او را تسویه نمودم و در آن از روح خویش دمیدم و نفخ کردم، پس رو ب زمین بزنید برایش، ب حالت سجده .

نکات این آیه:

اینجا هم بحث خلق مطرح هست. یک قالب و یک ظرف مناسب، بشری ک از جنس گل خشکیده است؛ گل خشکیده ای ک دارای ترکها و منفذها و شکافهایی برای نفوذ است. 

و سپس حتماً بایستی تسویه صورت بگیرد؛ یک سری مساوات هایی باید برقرار شود. 

ک احتمال قوی چون صحبت از بشریت و ت است، این تسویه، تسویه ی وجه بشری با وجه است.

در این آیه فرموده است: { إنّی خالق } ، کلمه ی خالق » بصورت اسم فاعل آمده، نه بصورت فعل. نفرمود : ب یاد آور زمانی ک پروردگارت ب ملائکه فرمود من بشری خلق کرده ام پس برایش سجده کنید. فرمود من هماره در حال خلق هستم. اسم فاعل ک آمده ، اسم دلالت بر تداوم امر دارد. بصورت فعل نیامده ک مقید ب زمان و مکان باشد.

اما در آیه ی دوم بحث، سوّیتُهُ »، نفختُ » بصورت فعل آمده و ماضی. مقید ب زمان و مکان. و آن فقعوا » در امتداد آن تسویه و نفخ روح صورت می گیرد و منوط ب آن تسویه و نفخ است.

{ إنی خالق بشرا  من صلصال من حمإ }

{ فإذا سویته و نفخت فیه من روحی }

هاء ضمیر » در فیه » ب کدام اسم بر می گردد؟

ب بشر؟ ( بشری خلق می کنم و در او می دمم )

ب صلصال؟ ( بشری از صلصال خلق می کنم و در او می دمم)

ب صلصال من حمإ ؟ ( صلصالی ک از حمأ است )

مسلماً ب بشر بر می گردد.

آن ظرف مناسب، بشر است.

_________________________

{ فإذا سوّیتُهُ } هنگامی ک آنرا تسویه کردم.

چه چیز را؟

بشر را؟

آیا لفظ بشر برای دوره و عالم ماقبل روح بکار می رود؟

نتیجه:

بشر خلق می شود و بعد تسویه می گردد و بعد روح در آن نفخ می شود.

با توجه ب { إنّی } دمنده و نافخ، خود حق تعالی است. ( فاعل حقیقی )

ظرف قابل و قبول کننده ی نفخ؟ بشر است. بشری ک از جنس خاک است و گل. و روزنه های پذیرش نفخ را دارد. درست مثل همان طیر ک حضرت عیسی علیه السلام خلق نمود. از گل بود. روزنه و منفذهایی برای ورود و پذیرش آن نفخ را دارا بود.

اینجا هم تثلیث است.

نافخ: حق تعالی

عمل نفخ

منفوخ: روح

ظرف نفخ: بشر

ثمره ی نفخ: نفس آدمی

******************************

آیات بعدی نفخ:

  { وَ مریمَ ابنةَ عِمرانَ الّتی أحصنت فَرجَها فنفخنا فیه من روحِنا . }

و مریم دختر عمران ک دامان خویش را پاک نگه داشت و ما در آن از روح خویش دمیدیم.

نافخ: نا » ؛ اشاره ب جمع دارد.

منفوخ: روحِنا »

ظرف نفخ: فرج » مریم علیها سلام

ثمره ی نفخ: حضرت عیسی علیه السلام

نکته ای قابل تأمل:

آیه ی دیگری هست ک می فرماید:

 { والّتی أحصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا. }

این هر دو آیه در مورد حضرت مریم علیها سلام کاملا شبیه هم هست؛ منتها در آیه ی اول( بالا ) ضمیر فیه » آمده و در آیه ی دوم ضمیر فیها ».

چرا؟؟؟

الله اعلم.

_________________________________

آیه ی بعد:

.

{ یومَ یُنفَخُ فی الصّور }

روزی ک در صور دمیده می شود.

.

{ وَ نُفِخَ فی الصّورِ فجمعناهُم جمعاً }

و در صور دمیده می شود آنگاه همه ی آنها را گرد هم جمع می آوریم.

.

{ یومَ یَنفَخُ فی الصّورِ و نحشُرُ المُجرِمین یومئذٍ زُرقاً }

روزی ک در صور دمیده می شود و مجرمین را در آن روز، با چشمانی کبود محشور می سازیم!

.

و آیات دیگر.

نتیجه:

نافخ: معلوم نیست؛ مجهول است.

منفوخ: صور

ثمره ی نفخ: جمع، ، ترس و وحشت و لرزش و.

********************************

پس از بررسی این آیات

نکته ی ظریف و لطیفی ک ب ذهن حقیر می رسد اینست:

.

نکته ی اول:

چهار مورد نفخ بود ک اشاره شد: نفخ در طین ک شد طیر. نفخ در بشر صلصالی ک شد آدم، نفخ در رحم مریم علیها سلام الله ک شد حضرت عیسی کلمة الله و نفخ در صور.

.

نکته ی دوم:

دو مورد از چهار مورد مربوط ب حضرت عیسی علیه السلام هست ک روح الله است:

اولین مورد، نفخ حضرت عیسی علیه السلام در طین ک تبدیل ب طیر شد.

دومین مورد، نفخ روح در رحم حضرت مریم ک تبدیل ب حضرت عیسی علیهما السلام شد.

این دو مورد شبیه ب هم هست و مورد سوم هم شبیه ب این دو.

یعنی نفخ روح در بشر صلصالی.

می توان گفت:

آن طین ک حضرت عیسی آنرا شکل داد و ب هیئت طیر در آمد، در واقع نوعی رَحِم بود.

و آن طین صلصال بشری هم ک حق تعالی آنرا شکل داد و ب هیئت انسان در آورد نیز، نوعی رَحِم بود.

فَرج حضرت مریم علیها سلام نیز رَحم بود ک جایگاه بشری همچون حضرت عیسی علیه السلام شد.

.

رَحِم یعنی جایگاهی امن و محکم و منعطف و محل رویش و پرورش.

و اسرار دیگری ک در این آیات نهفته است.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها