مثل نی، در مثنوی ملای روم، ب ناله در آمده ام.
شکایت از جدایی.
ب یاد آن نیستانی ک روزگاری در آنجا بودم و در کنار تو و در جوار تو و در وجود تو. با تو بودم و از تو بودم و در تو بودم.
و جدایم کردی و درست از همان روز
می دانم ک نفیر مرا می شنوی ک مدام با بیقراری صدایت می زنم:
{ یاربِّ یا رَبِّ یا رَبّ }
تو کجایی؟ من کجا بوده ام؟ از کجا آمده ام؟ مرا کجا آورده ای؟ چرا آورده ای؟
و.
کی ب سوی تو باز می گردم؟
{ إنّا لله و إنّا إلیه راجعون }
________________________
رجعت.
وقتی از رجعت سخن گفته می شود، یعنی مبدئی بوده ک بعدش رجعتی هست.
ب همانجا ک بودیم، بر می گردیم.
کجا؟
نگاهی داریم ب آیات رجعت:
{ إلی اللهِ مَرجِعُکُم جمیعاً } === بازگشتگاه همه ی شما، سوی الله است. ( رجعت الوهی )
{ إلی ربِّکُم مَرجِعُکُم } === بازگشتگاه شما، سوی پرورنده ی شماست. ( رجعت ربوبی )
{ ثمَّ إلینا مرجعُهُم } === آنگاه بازگشتگاه شما، سوی ماست. ( ما؟ چرا جمع آمده ؟)
{ إلَیَّ مرجِعُکُم } === بازگشتگاه شما، سوی من است. ( ای جانم ک من ب سوی تو بر می گردم. خود تو )
{ إلیه تُرجَعونَ } === ب سوی او بازگردانده خواهید شد. ( مجهول آمده. فاعل مشخص نیست. مرا دست که خواهی سپرد؟ چه کسی مرا ب نزد تو باز می گرداند؟ )
{ إلی ربِّکُم تُرجَعون } === ب سوی پرورنده تان باز گردانده خواهید شد.
{ و لئِن رُجِعتُ إلی رَبّی إنّ لی عندَهُ لَلحُسنیَ } === و چنانچه ب سوی پرورنده ی خویش بازگردانده شوم، همانا برای من در نزد او خوبیهایی خواهد بود. ( چه عاشقانه. چه شیرین. چه دلبرانه. باز هم مجهول آمده. محبوب من؟ مرا ب که خواهی سپرد تا مرا ب سوی تو بازگرداند؟ )
{ یا أیّتُها النّفسُ المُطمَئِنَّةُ ارجعی إلی ربّک راضیةً مَرضیَّةَ } === این، نفس مطمئنه است ک ندای رجعت را ب او می دهند؛ ب سوی پرورنده ی خویش بازگرد. چگونه بازگشتی؟ هم تو از پروردگارت راضی، هم او از تو راضی. آه. مرا می کشی با این ندایت.
{ إنّ إلی ربِّکَ الرُّجعیَ } === رجعت و بازگشت، ب سوی پرورنده ی توست. ( باور می کنی این وعده ها مرا چقدر مسرور و امیدوار می کند؟ دلم خوش است نهایتاً ب سوی تو بر می گردم. هرجا که باشم. هرکسی ک باشم، آخرش مال خودت هستم و برای تو هستم و نزد تو بر می گردم. گمشده ام. ولی ب هرحال، روزی ب سوی تو باز خواهم گشت. همین امید، مرا زنده می دارد)
******************************
ب کجا باز می گردیم؟
{ أللهُ یَبدَأُ الخَلقَ ثُمَّ یُعیدُهُ ثمَّ إلیه تُرجَعون } الله، خلقت خلق را آغاز کرد ، سپس این خلق را عودت می دهد؛ سپس همه ب سوی او باز گردانده می شوند. ( خودش خلق کرده، خودش هم رجعت می دهد؛ ب الله بر می گردیم)
*****************************
چه زمانی بر می گردیم؟
{ کُلُّ نفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ ثُمَّ إلینا تُرجَعون } === هر نفسی، چشنده ی موت است؛ پس از آن، ب سوی ما بازگردانده خواهید شد.
{ هُوَ یُحیی وَ یُمیتُ و إلیه تُرجعون } === اوست ک زنده می کند و می میراند و ب سوی او بازگردانده می شوید.
****************************
پس از رجعت؟
{ فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلون } === وقتی بازگردانده شدید، ب شما خبر می دهد از آنچه عمل کرده اید. ( ب سوی تو باز می گردم. من می مانم و تو. و تو با من سخنها داری. تو برای من خواهی گفت و مرا باخبر خواهی ساخت از کرده هایم. از اعمالم. ک در زمان هجران و فراق، چه کردم؟ چگونه سر کردم؟ چه روزی در پیش رو دارم ای جانان من. چه لحظه ای ؟ چه ساعتی؟ . )
_____________________________
در تمام این مدت فراق و هجران و دوری از تو، مرا ب که می سپاری؟
والی امر من، ولیّ امر من، یا اولیای امر من در این مسیر سخت و دشوار، قوس نزول و قوس صعود، چه کسی یا چه کسانی خواهند بود؟
آیا مرا ب تنهایی از نزد خود هبوط داده ای و تنهایم رها کرده ای و در این وادی پر پیچ و خم و در این دنیای وانفسا و اینهمه خطرات و خطورات و رهزنها و گردنه ها و نفسانیات، رهایم کرده ای؟
بدون شک کامل و بی نقص از سوی تو جدا نشدم ک نیازی ب راهبر و هادی و راهنمایی نداشته باشم.
و مگر می شود تو، تویی ک در نهایت حکمت و رحمت و عطوفتی، مرا بدون راهبر، ب این قوس نزول کشانده باشی و بی هادی و بی ولیّ، در قوس صعود، چشم انتظار بازگشتی سالم و بی دغدغه از سوی من باشی.
تو کجا و من کجا؟
تو عالی و من دانی.
تو اعلی و من سُفلیَ
من این پایین و تو بالا.
یکی باید مرا ب آن علوّ تو نزدیک سازد ک خود، عالی، خودش اعلی، علی باشد.
علی؟
مولا؟
ولیّ؟
کجاست؟
کجا؟
درباره این سایت