اینجا بیمارستان است و دنیا هم برای خودش بیمارستانی است.

با این تفاوت ک بیماریها در اینجا ظاهر است و در دنیا، پنهان.

در اینجا خیلیها طاقت درد ندارند و ترجیح می دهند، بی حس و احساس، زمان بگذرد و ب آرامش برسند.

اینجا موقت است و همه دنبال درمانند و در دنیا نیز هم.

اینجا همه گویا وظایف را ب انجام می رسانند و کسی در فکر عاشقانه ها نیست، اصلا عشق اکسیر شده، محبت، کیمیا شده. اگر رسیدگی میبینی، همه در حد وظیفه است و رد مسؤولیت.

دنیای ما هم همین است.

هرچه بگردی، بندرت می یابی کسی را ک از سر عشق، محبت کند و از سر عشق ب همنوع خود توجه کند، حتی در حد دلجویی، حتی در حد احوالپرسی.

____________________________

یا نِعمَ الطّبیب

بیمار توأم.

تو را کم دارم.

و درمان دردم تویی، تو.

تو عدل و اعتدال روح و روان منی.

با تو میزان می شوم. با تو.

فقط کسی ک بر تو عشق ورزد، بی توقع، و خالصانه، حتی با وجود بی اعتنایی ها و عتابها و خشونتهای دیگران، باز هم عاشق است و عاشقی می کند.

الهی

ب من نعمت عظیمی عطا کردی ک شکرانه ای برایش قابلتر از جانم ندارم ک آنهم برای توست.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها